پدر نوجوان محکوم به اعدام: محمدرضا را ۱۲ساعت از درخت آویزان کردند و با کابل زدند

 

پدر محمدرضاحدادی در گفت و گویی با کمپین بین المللی ایران گفت :« محمدرضا را در کلانتری از ساعت ۱۲ ظهر تا ۱۲ شب از درخت آویزان کردند و با کابل زدند، آن هم برای کاری که نکرده بود. من آدم بی سوادی هستم. ۱۴  بچه دارم که با کارگری و عملگی بزرگشان کردم .پارتی وآشنا هم ندارم، بلد هم نیستم باید چه کار کنم، اما یک خدا دارم که به بزرگیش شک ندارم. او می داند که بچه  من بی گناه است. از بدبختی و نداری دست به چنین کار احمقانه ای زده است. قوه قضاییه  ناحق بچه ی من را می خواهد بکشد. خدایی اش بچه  من زیر ۱۵ سال بوده است .قوه قضاییه با بی عدالتی حکم داده است. من از قوه قضاییه می خواهم این حکم را لغو کنند، اگر هم نکنند راهی ندارم، فقط ان ها را دست ابوالفضل می سپارم. این چهارمین باری است که به ما می گویند قرار است، محمدرضا اعدام شود.

 

نامادری محمدرضا حدادی گفت: « در برگه احضاریه ای که به دست شان نوشته شده است؛ موضوع اتهام، قتل عمدی، محل حضور، زندان عادل آباد،جهت آخرین ملاقات با محکوم، محمدرضا حدادی، جهت اجرای حکم قصاص، وقت حضورف سه روز پس از رویت: ۸۹/۴/۱۳»

مادر محمدرضاحدادی از خودسوزی دخترش بعد از شنیدن خبراولین اجرای حکم می‌گوید: «صبح داشتیم صبحانه می خوردیم که یک نفر از طرف زندان آمد و گفت: قرار است حکممحمدرضا” اجرا شود. دخترم، نفت بخاری را برداشت، ریخت روی سرش وخودش را آتش زد. پتو انداختیم روی سرش.کوچه ی ما تنگ است و ماشین از آن رد نمی شود. با گاری رساندیمش بیمارستان. خودم سه مرتبه تا حالا سکته کردم. ۱۵ سال است که پدر محمدرضا ما را ترک کرده. دو تا زن دیگر گرفته، هیچ کداممان را هم طلاق نمی‌دهد.هشت تا بچه را با کلفتی بزرگ کردم. یک پسر دیگرم هم، یک دست و یک پایش فلج است. حالا هم فقط دستانم به درگاه خدا بلند است.

 

محبوبه، خواهر محمدرضا که پس از رویت نامه اجرای حکم محمدرضا خودسوزی کرده می‌گوید: «بعد از این که شوهر کردم، فهمیدم شوهرم زن دارد و ۸ تا بچه .همان وقت طلاق گرفتم با یک دختر برگشتم خانه‌ی مادرم. آن قدر داغ محمدرضا برایم سخت بود که اصلا به دخترم فکر نکردم و خودم را آتش زدم. تنها آرزویم این است که همین خانه‌ی خرابه را هم از ما بگیرند، اما جان محمدرضا را نگیرند

مادر محمدرضا از خودسوزی دخترش بعد از شنیدن خبر اجرای حکم می‌گوید: صبح داشتیم صبحانه می خوردیم که یک نفر از طرف زندان آمد و گفت: «قرار است حکم “محمدرضا” اجرا شود. دخترم، نفت بخاری را برداشت، ریخت روی سرش وخودش را آتش زد. پتو انداختیم روی سرش.کوچه ی ما تنگ است و ماشین از آن رد نمی شود. با گاری رساندیمش بیمارستان. خودم سه مرتبه تا حالا سکته کردم. ۱۵ سال است که پدر محمدرضا ما را ترک کرده. دو تا زن دیگر گرفته، هیچ کداممان را هم طلاق نمی‌دهد.هشت تا بچه را با کلفتی بزرگ کردم. یک پسر دیگرم هم، یک دست و یک پایش فلج است. حالا هم فقط دستانم به درگاه خدا بلند است

 

پیشینه  خبر:

 

در تاریخ ۳۰/۵/۱۳۸۲ “حسین رحمت” به مرجع انتظامی اعلام می کند؛ پدرش محمد باقر، در روز ۲۸/۵/۱۳۸۲ کازرون را به قصد شیراز، ترک و تاکنون بازنگشته است  و در تاریخ ۸/۶/۱۳۸۲ اعلام می کند،اتومبیل پدرش بعد از یازده روز در روستای فتح آباد کازرون، پیدا شده است. در جریان رسیدگی به پرونده، مهدی ساسانی اقرار می کند؛ در ارتکاب سرقت اتومبیل و کشتن راننده، او و محمد قربانی ، تقی و کریم دست داشته اند.

در تاریخ ۲۰/۷/۸۲ کریم حدادی، دستگیر و اظهار می دارد: « به اتفاق مهدی ساسانی، تقی حدادی و محمد،  مقابل امام زاده سید حسین، ساعت ۱۱ یا ۱۲ شب بود که ایستادم. بغل جاده، یک پیکان سواری جوانان نارنجی رنگ  از کازرون آمد، محمد قربانی و تقی حدادی دست بلند کردند، پیکان هم ایستاد و ما سوار شدیم. از قائمیه رد شدیم، به طرف شیراز . محمد به راننده گفت:”یک رفیق داریم او را سوار کن، کرایه ات را می دهیم. راننده قبول کرد. در بین راه به بهانه ی دست شویی، راننده ، خودرو را متوقف کرد و پیاده شدیم. من و محمد رفتیم، داخل دره و مهدی و تقی پهلوی راننده ماندند. راننده می خواست آب به داخل رادیاتور ماشین بریزد که تقی سنگی برداشت و از پشت به سر راننده زد و راننده روی زمین افتاد. بعد من و محمد از پائین آمدیم بالا و به اتفاق مهدی و تقی چند مشت هم به سر و صورت و سینه راننده زدیم و بعد جنازه او را در صندوق عقب پیکان انداختیم و او را تا حکیم باشی و رشن آباد آوردیم. در راه متوجه شدیم، پیرمرد راننده، هنوز جان دارد و سرو صدا می کند و تقی، پسر عموی من، پشت فرمان نشسته بود. از رشن آباد به طرف جاده خاکی  کوره کچی رفتیم، تقی، ماشین را متوقف کرد و درب صندوق عقب را باز کرد. پیرمرد هنوز جان داشت، مهدی ساسانی با چوب دو دفعه به بدن پیرمرد  زد و روی زمین افتاده بود که محمد و تقی تسمه ی پروانه ای آورده و دور گردن پیرمرد انداختند و او را خفه کردند، سپس تقی گفت:” جنازه را آتش بزنیم و بنزین تهیه کردیم و جنازه را آتش زده، داخل گودالی قرار دادیم و روی گودال را پر از خاک کردیم و رفتیم.”

پزشکی قانونی، علت دقیق فوت را تشخیص نداده، ولی اعلام می کند، ضربه  مغزی و شکستگی استخوان جمجمه، می تواند یکی از دلایل مرگ باشد.
محمدرضا حدادی که در آن زمان ۱۵ سال وشش ماه سن داشته ، دستگیر می شود و در جلسات اولیه  رسیدگی، اعلام می دارد؛مقتول را با تسمه پروانه، خفه کرده است.
در تاریخ ۸/۸/۸۲ مجدداً محمدرضا حدادی در جلسه ی رسیدگی به دادگاه ، اتهام سرقت و قتل را به عهده گرفته و اقرار به ارتکاب جرم می نماید.

طبق اطلاعاتی که منابع آگاه در اختیار کمپین گذاشته اند «چند روز پس از جلسه ی محاکمه، مادر محمدرضا به ملاقات اش می رود و محمدرضا می گوید که آیا به وی پولی پرداخت نموده اند یا خیر؟ مادرش به وی جواب منفی می دهد. پس از آن که  وی متوجه می شود،فریب خورده، طی نامه ای در تاریخ ۱۳/۸/۸۲ به دادگاه اعلام می دارد که یکی از متهمین وعده ی پول و دیگر وعده ی ازدواج با دختر عمه اش را به وی داده و او در ارتکاب قتل نقشی نداشته است

سرانجام دادگاه بدون تحقیق، نسبت به ادعای محمدرضا و انکار وی در تاریخ ۱۶/۱۰/۸۲ سلب حیات مقتول، توسط محمد رضا حدادی را مسلم دانسته و با استدلالاتی به صرف اقرار محمدرضا وی را به قصاص نفس محکوم و به استناد ماده  ۶۲۱ قانون مجازات اسلامی به لحاظ شرکت در آدم ربایی به تحمل ۱۵ سال حبس و به استناد ماده ۶۳۶ همان قانون به تحمل یک سال حبس به لحاظ مخفی کردن جسد مقتول، محکوم می کند .

متهمین به دادنامه صادره اعتراض می نمایند که با ارجاع پرونده به شعبه ۴۲ دیوان عالی کشور در تاریخ ۱۲/۴/۱۳۸۴ قضات شعبه، دادنامه صادره را فاقد اشکال موثر دانسته و بر آن اصرار می کنند .

پس از آن که دادنامه  صادره به محمدرضا ابلاغ شده، چون حق اش را تضییع شده انگاشته بود با به دست آوردن دلایل جدید از جمله؛ اقرار دیگر متهمین بر بی گناهی اش، تقاضای اعمال ماده ی ۱۸ مبنی بر اعاده ی دادرسی و رسیدگی مجدد می نماید که شعبه ی سوم تشخیص دیوان عالی کشور درخواست وی را مردود اعلام می نمایند.

صدور حکم به سلب حیات ( قصاص نفس ) محمدرضا حدادی متولد ۱۳۶۷/۱۲/۲۷ در حالی صادر شده است که ماده ی ۳۷ کنوانسیون حقوق کودک، مقرر می دارد؛ کشورهای عضو، تضمین خواهند کرد که مجازات مرگ یا حبس ابد، بدون امکان آزادی، نباید در مورد جرم هایی که اشخاص زیر ۱۸ سال مرتکب می شوند، اعمال گردد.